ساعت شمس العماره

ساخت وبلاگ
خبرگزاری میراث فرهنگی – گروه میراث ـ تا چند روز دیگر زمان در کالبد ساعت شمس العماره دمیده می‌شود و اهالی تهران پس از حدود 80 سال دوباره صدای ناقوس این ساعت را می‌شنوند.
مسعود شریفی، رئیس مجموعه فرهنگی کاخ گلستان در گفت و گو با خبرگزاری CHN می‌گوید تا یک هفته دیگر کار تعمیر ساعت شمس العماره به پایان می‌رسد و حدود 10 روز دیگر طی مراسمی از این ساعت پرده‌برداری می‌شود.
همچنین محمد ساعتچی همدانی، ساعت سازی که تعمیر ساعت شمس العماره را به عهده گرفته درباره روند تعمیر این ساعت به CHN می‌گوید: «در ابتدای کار از این ساعت تنها یک شاسی باقی‌مانده بود و به جز دو چرخ‌دنده هیچ قطعه‌ای نداشت. در مرور زمان و اتفاق‌هایی که افتاده بود که برای ما مشخص نیست قطعات این ساعت از بین رفته یا گم شده بودند».
محمد ساعتچی همدانی حدود 70 سال است که به کار خانوادگی شان یعنی ساعت سازی مشغول است. او پیش از ساعت شمس العماره، ساعت مسجد شهید مطهری (سپه سالار) را تعمیر کرده‌است.
محمد ساعتچی همدانی، ساعت سازی که تعمیر ساعت شمس العماره را به عهده گرفته است
این ساعت‌ساز کهنه کار در ادامه می‌افزاید: «ساعت سازهای بسیاری پیش از این برای تعمیر این ساعت به شمس‎العماره آمده بودند، اما با توجه به وضعیت و قطعات بسیار محدود ساعت، تعمیر آن را غیر ممکن می‌دانستند، اما نظر من این بود که می‌توان و باید این ساعت را تعمیر کرد. همین بود که با توجه به تجربه و فکری که داشتم، تعمیر ساعت شمس العماره را حدود یک سال و نیم پیش آغاز کردم.»
ساعتچی با بیان این که «برخی قطعات ساعت شمس العماره را از بازار تهیه کرده است و قطعاتی که در بازار نبوده را خودش طراحی و با کمک یک تراش کار ساخته است»، می گوید: بسیاری از قطعه ها را خودم طراحی کردم و با کمک آقای شمس آنها را ساختیم. تمام تراش کاری های چرخ دنده ها و قطعاتی که در بازار یافت نشد را اقای شمس انجام داده اند.»
شمس، تراشکاری که در ساخت قطعات ساعت شمس العماره با ساعتچی همکاری کرده است
به گفته این ساعت ساز که بیش از یکسال روی تعمیر ساعت شمس العماره کار کرده، کار اصلی تعمیر ساعت تمام شده و تا حدود یک هفته دیگر ریزه کاری‌ها و کارهای نهایی نیز به اتمام می‌رسد و می‌توان از آن بهره‌برداری کرد.
ساعتچی که چند سال پیش ساعت مسجد سپه سالار را تعمیر کرده بود درباره تفاوت ساعت شمس العماره و مسجد سپه سالار این چنین می‌گوید: «ساعت مسجد سپه سالار را بعد از حدود 50 سال تعمیر کردم. تفاوت اصلی درباره ساعت مسجد سپه سالار این بود که قطعات شکسته آن ساعت وجود داشت و می‌شد از روی قطعه‌های شکسته راحت‌تر تعمیرات را انجام داد. اما درباره ساعت شمس العماره موضوع فرق دارد. چون از این ساعت تقریباً هیچ قطعه‌ای موجود نبود و بسیاری از قطعات را خودمان ساخته‌ایم.»
ساعتچی می گوید بسیاری از قطعه های ساعت شمس العماره را خودش طراحی کرده و با کمک آقای شمس ساخته است
ساعت شمس العماره از هدایای ملکه ویکتوریا، به دربار ناصرالدین شاه بوده است. در تاریخ چنین آمده است که صدای ناقوس این ساعت آنچنان بلند بوده که کاخ نشینان را آزار می داده، به همین دلیل شاه دستور می‏دهد، چند نفری صدای ناقوس را کمتر کنند، اما دستکاری برای کم کردن صدای ناقوس، ساعت را از کار می‌اندازد، تا نزدیک به 80 سال ساعت سکوت کند.
در فرهنگ تهران قدیم شایعه‌های درباره ساعت شمس العماره وجود داشت که برخی اهالی ناصر خسرو هنوز آن را به یاد دارند. یکی این بود که در روزهای پایانی حکومت محمد علی شاه کلاغ‌ها به پرچم بالای کلاه فرنگی (سقف اتاقکی که ساعت در آن جاساز شده‌است) حمله می‌کنند و با منقارشان آن را ریزریز می‌کنند. دو روز بعد محمدعلی شاه می‌گریزد و سلطنت تغییر می‌کند.
ساعت شمس العماره از هدایای ملکه ویکتوریا، به دربار ناصرالدین شاه بوده است
دیگر شایعه درباره این ساعت زندگی دو جغد نر و ماده در محفظه آن است. این چنین می گفتند که هر وقت این و جغد ظاهر می شدند، سلطنت تغییر می کرد. همچنین این چنین نقل می شود که هنگام کشته شدن ناصرالدین شاه ، جغدها سه روز بیرون از لانه شان بودند که در روز سوم شاه تیر خورد . این دو جغد همچنین در شهریورماه 1320 از لانه بیرون آمدند و پس از آن متفقین به ایران حمله کردند.

بزن ای ساعت شمس العماره!

شب تیره رسید از ره دوباره/ بجای خور پدید آمد ستاره

دلم میجوید از عالم کناره/ ز بام ارگ میگوید نقاره

بزن ای ساعت شمس العماره!

دگر از کوس و کرنا و تبیره/ نوایی نیست، گیتی گشته تیره

چو اهریمن بیزدان گشته چیره/ مرا جز گوشه گیری نیست چاره

بزن ای ساعت شمس العماره!

زمین بر آسمان چشم حسد دوخت/ چراغ خانه و برزن برافروخت

ز رشگ اخترانش دل همی سوخت/ که چشمک میزنند از هر کناره

بزن ای ساعت شمس العماره!

چو پاسی از شب تاریک بگذشت/ خموشی حکمفرما بر جهان گشت

زن زنگی برو گیسو فرو هشت/ سیاه و خشمگین و بد قباره

بزن ای ساعت شمس العماره!

بزن! تا چرخ در گشتن شتابد/ بزن! تا ماه از گردون بتابد

بزن! تا دل در آغوشم بخوابد/ چو خفته کودکی در گاهواره

بزن ای ساعت شمس العماره!

بیاد بامداد زندگانی/ که از دست خدای کامرانی

گرفتم جامی از شهد جوانی/ بکوی قصر شیرین زواره

بزن ای ساعت شمس العماره!

بسوزد آنکه در عالم سبب شد/ که ما را نوجوانی در تعب شد

در آتش سوختم تا نیمه شب شد/ برای خاطر من، با شماره

بزن ای ساعت شمس العماره!

فروغ ماه کم کم شد هویدا/ که گردد مونس دلهای شیدا

فراز کوهساران گشت پیدا/ ز قرص ماه تابان نیم پاره

بزن ای ساعت شمس العماره!

چو خور پنهان بود دوران ماهست/ میان اختران مه پادشاهست

خداوند نگین و فر و گاهست/ بپاس خاطر ماه و ستاره

بزن ای ساعت شمس العماره!

بزن! تا اختری از نو برآید/ بزن! تا روزگاری خوشتر آید

بزن! تا شهریاری دیگر آید/ گشاید از کمر خونین ستاره

بزن ای ساعت شمس العماره!

منبع:خبرگزاری میراث فرهنگی        شعر: استاد محیط طباطبایی

اولین خط آهن ایران...
ما را در سایت اولین خط آهن ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tehrooniasil بازدید : 155 تاريخ : سه شنبه 27 شهريور 1397 ساعت: 23:32